در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند
گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند
نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند
دقیقا ۴ سالم بود که به عنوان اولین خریدم یه لنگه از خوشگلترین دمپایی که داشتم و تازه خریده بودم رو با یه جوجه رنگی عوض کردم .
خیلی ناگهانی یاد اون روزها افتادم . عالمی داشتیم واسه خودمونا ؟!
شوهر عمه ام فوت کرده بود ۲ زور سمنان بودیم.
یه جمله خیلی قشنگ هست که میگه : آدم چیزیو که بالا آورده دوباره نمی خوره .
خیلی خوبه اینو یاد بگیریم اگه کاری کردیم و چیزی گفتیم پاش وایستیم و نخوایم استفراغمونو دوباره بخوربم نه ؟
- حیفت نیاد !