Rain

امروز که داشتم بر میگشتم خونه یه عالمه بارون بارید و من که پیاده می اومدم کلی خیس شدم. و افکارم را در باران پخش کردم ! 

 

هنوز هم باران می بارد 

هنوز هم قطرات عشق درون قلبمان متبلور می شود 

هنوز هم اراده های فولادی به جوش می آید 

هنوز هم کلاغ ها فوج فوج می آیند و میروند 

هنوز هم باران می بارد  

هنوز هم دخترکی محجبه و  سفیدروی و ساده ؛ هم سن خودم ؛ از پشت پنجره های اتوبوس که به سمت یک شهرستان راهی است برایم دست تکان میدهد و میخندد  

 

و من فقط ...  

فقط یک فرصت کوچک داشتم تا زیر شر شر باران به همه این ها یک لبخند بزنم  

 

Raz



پرده را برداریم :بگذاریم که احساس هوایی بخورد
بگذاریم بلوغ، زیر هر بوته که می خواهد بیتوته کند
بگذاریم غریزه پی بازی برود
کفش ها را بکند، و به دنبال فصول از سر گل ها بپرد
بگذاریم که تنهایی آواز بخواند
چیز بنویسد
به خیابان برود

ساده باشیم
ساده باشیم چه در باجه یک بانک چه در زیر درخت

کار ما نیست شناسایی "راز" گل سرخ ،کار ما شاید این است
که در "افسون" گل سرخ شناور باشیم ...

سهراب سپهری 
 

بهار

بهار میرسد و دامن زمین و زمان
ز گونه‌ گونی ِ گل، رنگ- رنگ خواهد شد‏
میان اینهمه سرخ و بنفش و سبز...، دلم‏
برای زردی پائیز تنگ خواهد شد!‏ 

 

 

ALone

چیزی نمی تونم بگم، قراره از من بگذری
چیزی نگو می فهممت، باید از این خونه بری
چند سال از امشب بگذره، تا من فراموشت کنم
تا با یه دریا تو خودم، خاموش خاموشت کنم ...
تنهاییآمو بعد از این، با قلب کی قسمت کنم
واسه فراموش کردنت، باید به چی عادت کنم
تو باید از من رد بشی، من باید از تو بگذرم ...
کاری نمی تونم کنم، باید بیُفتی از سرم
بعد از تو باید با خودم، تنهای تنها سر کنم ...
یک عمر باید بگذره، تا امشبو باور کنم
چند سال از امشب بگذره، با من یکی هم خونه شه ...
احساس امروزم به تو، تنها یه شب وارونه شه

چند سال از امشب بگذره، تا من فراموشت کنم
یک عمری باید بگذره، تا امشبو باور کنم ...

چیزی نمی تونم بگم ...
 

 


talaFi

امروز یه رو دستی از دو تا کلاغ خوردم که تا حالا نخورده بودم! کلاغ های انتشاراتی

۲ هزار تومنی نو به این کلاغ ها دادم به من گفتن این تقلبیه! هر هر هر! زهرمار! عینه بَ بَ یی میخندیدند! بهش گفتم: 

  اه؟ اینطوریه؟! یکی طلبت! 

 

پ.ن: منتظر عکس العمل من باشید!