پاهایم را روی شن و ماسه میکشم و دانه هایش را که در کف پایم فرو میروند حس میکنم... تبلور دریا و انعکاسش در برابر آفتاب به من جان تازه میبخشد ... صدای موج های دریا با هر بار رسیدنش به ساحل قلبم را می ساید ... و چه زیباست پرواز موهای من در نسیم دلنواز ساحلی ... رقص موهایم در در باد ...
یکپارچه گوش میشوم تا صدای موج ها را بیشتر بشنوم ...
نه اشتباه نکنید من به شمال نرفته ام یا به جنوب
همیشه با آهنگ باران عشق چشم آذر به دریای درون خود سفر میکنم اکنون هم از آن روزهاست
وِر وِر وِرررررررررررررررررررررررررررر
جیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز
پیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــف
هوم؟ هوم؟ بوی چیه؟!
توی عید دیدنی کتری زن عموم سوخت!
بیز بیز بیز
بیـــــــــــــــــــــــــز بیـــــــــــــــــــــــز بیــــــــــــــــــــــــــــــز
بیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز
نه نه!
این روزا نه از زنگ خبریه نه sms ! اینا واسه اینه که صدای ویبره گوشیم یادم نره!
خورشید اگر گرم تماشای تو نیست
دلگیر مشو ز پشت کـوه آمده است
*شب رفتنت آرزو میکنم خدا وقت دوریتو کمتر کنه
دلم واسه خودم تنگ شده
خیلی وقته مجبورم تظاهر کنم
گاهی وقتا اگه برم جلوی آیینه و در همون حین که به خودم نگاه میکنم دو سه قطره اشک بریزم درست میشم. اما ظاهرا الان از اون وقتها نیست
sorry باطن ! الان اصلا حوصله گریه ندارم!! فعلا همین متظاهر بهتره .
پ.ن : شرمنده فعلا شعور در حد خزه می باشد!!