هلپ پیلیز!

 

گلویم درد می کند

بس که این روزها بغض و ناراحتی ام را  

 فرو خوردم 

 

نیمه پر لیوان

 

  تنها صدف را ننگرید 

  درون صدف مرواریدی پنهان است! 

 

در انتظار حضور

 

بال های سنجاقک 

بوی علفزار   

آسمان آبی

کفش های گِلی 

هوای ناب  

پا های خسته 

کفشدوزک کوچک 

همه و همه 

      سهم خیال امروز من !

 

مهندس راه

من یک مهندسم.از نوع عمران.از نوع راه.از نوع ساختمان. از نوع همه چیز دان.از نوع نمره ماکس.از نوع مونث.از نوع متاهل.از نوع مادر.از نوع بیکار.اجازه میدین تو جاده دلتون راه بزنم؟یا یک سا ختمون کنج دلتون واسه خودم بسازم؟مخلصیم شدید!واسه هر چی ابجیه.از نوع کوچیکتر.از نوع مهندس.از نوع کامپیوتر.از نوع امیدوار.از نوع عاشق... 

                                   آبجی ملودی: جودی 

وقتی من کوزت میشوم!!!!

وقتی بچه داری یعنی بای بای استراحت...خدا حافظ خواب...بدرود تمیزی... 

حالا اگه با این وضع مهمونی هم بری هیچکی نمی خواد سر به تنت باشه.حتما باید دستمال داداش کایکو یا نشان مخصوص حاکم بزرگ میتی کمون رو داشته باشی تا بقیه از لای دندونای بهم فشرده بگن بیا تو اتاق!!! 

بعد از تسونامی که ارشیا(تربچه)و ملودی به کمک هم تو اتاق انجام دادن فقط اقا گرگ تو اون جنگل کم بود.رگ غیرت ما (من=کوزت -ملودی=سارا کورو ) به جوش اومد و یک خونه تکونیه اساسی کردیم.این وسط مامان هم نقش خانم تناردیه رو داشت و با جملاتی مثل:تی هم بکشین-رایت یادتون نره-و....ما رو شرمنده میکردن.خلاصه ما اقا گرگ رو تاروندیم شما حواستون به اتاق هاتون باشه.اندام هر چی ریخت و پاش کُنه منهدم! 

                                                     آبجی ملودی: جودی