هوررررررررررررررررررررررررا
داره برف میاد
برفهای کچولوی ناز خوجگل
برف دوس دارم . خیلی دوس دارم
هورررررررررررررررررررررررررررررررررررررررا
قیافه من :
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند ز من آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا به دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
* هر وقت خواهرم از دست زمونه خسته میشد و شکایت می کرد واسه آروم شدنش فقط یه جمله کوتاه میگفتم : " این نیز بگذرد ... "
و اکنون همه آن این ها گذشته اند *
بعد از چندین و چند وقت آهنگ مورد علاقه ام رو که درست چند دقیقه قبل از وقتی که در حال گذاشتن اولین پست تو این وبلاگ بودم , گذاشته بودم توی وبلاگ, پیدا کردم و دوباره گذاشتمش تو وبلاگ.
خیلی این آهنگ رو دوست دارم. خیلی... من رو یاد دل تنگیهام و تیر ماه میندازه
اونایی که مثل من دوست دارن دستاشون بالا
روزها و روزها میگذرند . بهار تابستان پاییز زمستان همه و همه در گذرند و برگ ها زرد میشوند و می ریزند و از نو سبز و زرد و ریختن , سبز و زرد نابودی ...
در نهال هر درخت امیدی نهفته است به فردا
و انگیزه ایی دوچندان برای رسیدن به آن
درخت کسی و چیزی را ندارد که به آن دل ببندد برای فردا اما من دارم , من یعنی انسان !
*این کوچکترین تفاوت من با درخت بود*
پ.ن: نهال وجودی من چیست؟!
کمی تامل باید
مثل نامه ای ولی
توی هیچ پاکتی
جا نمی شوی
**
جعبه جواهری
قفل نیستی ولی
وا نمی شوی
**
مثل میوه خواستم بچینمت
میوه نیستی ستاره ای
از درخت آسمان جدا نمی شوی
**
من تلاش می کنم بگیرمت
طعمه می شوم ولی
تو نهنگ می شوی
مثل کرم کوچکی مرا
تند و تیز می خوری
تور می شوم
ماهی زرنگ حوض می شوی
لیز می خوری
***
آفتاب را نمی شود
توی کیسه ای
جمع کرد و برد
*
ابر را نمی شود
مثل کهنه ای
توی مشت خود فشرد
آفتاب
توی آسمان
آفتاب می شود
ابرهم بدون آسمان فقط
چند قطره آب می شود
***
پس تو ابر باش و آفتاب
قول می دهم که آسمان شوم
یک کمی ستاره روی صورتم بپاش
سعی می کنم شبیه کهکشان شوم
***
شکل نوری و شبیه باد
توی هیچ چیز جا نمی شوی
تو کنار من کنار او ولی
تو تویی و هیچ وقت
ما نمی شوی