بخشکی شانس!

 

بدبختی که باز آید گو*ز وقت نماز آید! 

 

- حکایت خراب شدن کولر اتوبوس تهران-گـ ـ ــرمسـ ـ ــار بعد از یه کلاس تابستونی ۸ ساعته وقتی اتوبوسِ ولو پنچره هم ندارد و ما هم درون آن هستیم! 

 

                                           

نظرات 6 + ارسال نظر

به روایت دیگه میفرمایند که
اگه ما بخوایم دریا هم بریم باید یه آفتابه آب هم دنبال خودمون ببریم


در حقیقت همینطوره! نباتم در اون صحنه حضور داشت

واو!
ترم تابستون؟!
گرمسار؟!

آره دقیقا همون جا!

فاطمه 1389/04/29 ساعت 21:17

سلام
آخی الهی
شما دو تا گناهی
ولی می دونی ماری جون این پست دچار نوعی کانترسته
بعد از یه کلاس تابستونی مسیر میشه گرمسار-تهران
مثثثثثثثثکه خیلی گرما بهت اثر کرده...
آخه عزیز من سمند
خودروی ملی
افتخار ملی

آره راست میگی مخم تعطیله آفتاب خورده روش حالا یه چیزی بگم بخندی! دیشب بابام داشت آب بر میداشت از تو یخچال که ببره بالای سرش بزاره بعد از اونجایی که من خیلی لوسم باهاش رفتم تو آشپزخونه و اون هرجا میرفت منم میرفتم در حالی که شونه هاشو گرفته بودم ماساژ می دادم بعد دیدم بابام وایستاد و دستشو تکیه داد به کابینت و حس گرفت ! نگو خوشش اومده بود حالا شرح ماجرا :
بابا :آخی برو سمت چپ وسط
من : (در حالی که رفته بودم سمت راست وسط)‌اینجا پدر؟!!
بابا : دست چپ و راستتو بلد نیستی؟‌!
من: پدر آخه دست چپ من با دست چپ شما فرق داره
بابا : تو که پشت منی !‌ چه فرقی داره ؟!!!!!!
من: ها؟! فرق داره دیگه پدر سوتی نکن !
و این بود شرح ماجرا!

هانی 1389/04/30 ساعت 18:43

باز از پدر بینوا چی میخواستی گربه نره؟؟
از طرف روباه مکار

این تو بودی که همیشه هروقت از بابا پول میخواستی کفششو واکس میزدی و نامه فدایت شوم می نوشتی ما کارامون بی ریاست!!! (ارواح عمه مارتیکمون!) آبجی بزرگه
غمزه خوش به حالن درسِت تموم شده

یه مدت اینجا نیومده بودم.خوب شد که دوباره پیداتون کردم.دست نوشته هاتونو دوست دارم

فدات بشم نازنین خانومی . لطف داری

سید وحید 1389/05/03 ساعت 00:09

گرمسار خیلی هم خوبه خیلی هم قشنگه خیلی هم خنکه تازه کلی جاهای گردشکردی داره کلان یک مقدار از جهنم بدتره !!!!؟؟پس لطفا پشت سرش بد نگیدعیبی نداره فکر کن که میتونست بدتر باشه مثلا اگه ماشین پنچر میشد

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد