من!
همینجا
رسما و شرعا اعلام می کنم
خیلی چیزهای مفت و اضافی خوردم که ترم تابستون برداشتم!
و صریحا و سریعا باز هم اعلام می دارم
که سال دیگر خیلی غلط می کنم اگر بخواهم از این چیزهای مفت و اضافی بخورم!
بال می زنی در خیالم و مرا به رویا می بری
با آن چشمان مهربان و لبخند زیبا می بری
نیستی عزیز... هفت هشت ماهی گذشته است
رسمش این بود؟ روحت را تنها و بدون ما می بری؟
زهرایت هنوز درب و داغان است عزیز ...بخوابش بیا
ما را تنها گذاشتی و روحت را پی "موسی" می بری؟
چشمانم اشک دارد عزیز دلم از یک حسرت پر است
همان که خودت در خواب گفتی: "بی هوا مرا از یاد می بری"
عطر تنت به مشامم می رسد و اشکم جاری می شود
خدایا امشب یک لحظه هم که شده مرا پیش "ریحان" می بری؟
شب جمعه است و یادت بر دل نوه ات مثل یک آه بزرگ
فدای یادت شوم... که با یادت هم مرا به نا کجا آباد می بری
دلم می خواد واسه ۱ ساعت هم که شده توی خونه خودمون تک و تنها باشم و به هیچی فکر نکنم ... همه فکر های توی مغزم رو بریزم بیرون و مغزمو خالی کنم . نه به درس فکر کنم نه به امتحان نه به اونایی که ازشون بدم میاد و نه حتی به اونایی که دوسشون دارم... وجودمو از ناراحتی و استرس و نگرانی خالی کنم.
توی این ۱ ساعت هیچ کسیو هم نبینم ... فقط مال خودم باشم.
بعد
یه کاسه بستنی دستم بگیرم و
بشینم جلوی تلویزیون کارتون وروجک و آقای نجار نگاه کنم.
*دیروز جوجو بهم گفت: از جومونگ بدم میاد تو رو از من می گیره!
تا حالا دقت کردی که
آدم هایی که خیلی احمقن چقدر نفرت انگیزن؟
و همینطور اونایی که خودشونو به کوچه علی چپ می زنن ؟!
نه؟