کاش نقاب ها از چهره ها برداشته میشد تا همه دیگران را
آن طور که هستند میدیدند
زندگی در غربت و تنهایی همان
است wc
!کمی خوشرنگ تر
اگر روزی شود که خداوند فقط استخوان هایت را در دستانم بگذارد
عاشقانه آنها را خواهم بوسید
عاشقانه
مترسک مرده ای شده ایم
در دست باد
هر چه بادا باد؟؟!
مرگم را هر روز تصور می کنم
با آن لبخند محو در لبانت
چه معصومانه قبرم را می نگری
و من اینبار آسوده تو را می بینم
آسوده